ویاناویانا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

وی ویِ مامان و بابا

عید 91

  سلام به نفسم   خوبی گل بهارم؟ فردا عیده باورت میشه؟باورت میشه که اولین عیده که با ما هستی؟من که باورم نمیشه قربون اون تکونات برم منننننننننن   شکممو حسابی بزرگ کردیا بلاااااااااا بابا روش نمیشه باهام بیاد بیرون ههههههه  جیگرک منییییی دارم همه کارامو انجام میدم تا سوم که تو میخوای به امید خدا بیای پیش مامان و بابا وویییییییییییی باورم نمیشه هنوزززززز اصلا تا نبینمت باورم نمیشه این روزا همش دنبال کارای عملم بودم که تو نینی کوچولوی منو بیارن بیرون   نمیدونم اونقدری که من دوست دارم ببینمت تو هم دوست داری؟   نه ماهه با همیم ولی همو ندیدیم جالب...
29 اسفند 1390

بغض مادرانه

سلام ویانای من این مدت خیلی درگیر نوع زایمانم بودم اخر دیروز دکتر نامه ی سزارینمو داد و فرشته کوچولوی من ٣فروردین قدمای مبارکشو میزاره تو این دنیا خیلی خوبه که میبینمت ولی الان دلم خیلی گرفته .چشام پر از اشکه یه حسی یه بغضی تو گلوم و دلمه.میترسم بعد از دنیا اومدنت من نباشم نمیدونم دیگه به هوش نیام نگران توام دختر نازنینم چه حسه حس مادرانه که دارم کم کم بیشتر درکش می کنم و درم شدیدتر میشه میدونم بعدها به این کرای بدم میخندم یا به این فکرای الکی ای که میکنم ولی الان دلم نگران تو هست جگرگوشه ی مامانی.صورتم پر از اشکه دوست دارم خودم تورو بزرگ کنم و مواظبت باشم اخه بهترین هارو واست میخوام زندگیم چشام درست کیبرد رو نمیبینه خیل...
24 اسفند 1390

37 هفتگی ویانای ما

سلام سلام قند عسل دخمل طلا   فدای اون قدم کوشولوی پر برکتت بشم مننننننننننن که از وقتی اومدی تو شکمم کلی اتفاقای خوب خوب افتاده الهی مامان دورت بگرده ماشالاااااااااا به پاقدمتتتتتتت بوسسسسسسسسسس کردنشون لذت بخشهههههه امشب خیلی دلم میخواست برم بیرون بابا منو نبرددددد گریههههههه گفت واس ویانا بده.گفتم من دلم تو خونه میگیره.البته دیشب که رفتیم واسه خرید هفت سین زودی اذیت شدم.خلاصه بابا ساعت ١٠ پوشید و رفت استخر  و منو تنها گذاشت منم شام خوردم اومدم پای نت که دیدم بابا کلید انداخت اومد توووووووووووووو گفت استخر به خاطر گرد و خاک تعطیل شده هههههههههههه خلاصه خدا هوام...
21 اسفند 1390

9ماه خاطره

سلام قند عسلم   از حرکاتت میفهمم که حالت خوبه ایشالا همیشه خوب باشی نفسم بابا رفته سر کا ر و من وتو تنهاییم.دلم واس بابایی تنگ شده آخه خیلی این روزا عصبی باهاش برخورد میکنم الان که نیست ناراحتم هر کاری کردم خوابم نبرددددددددد تازه هوس چلوگوشت هم کردم هههههه   شکمو شدممممممم همش گرسنه میشم فکر کنم ویانای من میخواد تپلتر شههه فداشششششش اخ جوننننننننن میبینی چه خوشحال میشم تپلی و شالم دنیا بیاییییییی آخه تو مموشمی الان شیرینی خوردم ولی اصلا تکون نخوردی فک کنم لالا کردی فدای لالاکردنتتتتتتتتت داشتم به خاطره ی این نه ماه فکر میکردم.چقدر زود گذشت هر چند سختی زیاد داش...
12 اسفند 1390

ترس از گربههههه

سلام سلام فرشته ی کوچولوی ما قند عسل مامان و بابا خوبی؟ شیطون شدی دخملکم تکونایی میخورد ی امروز که شکممو با خودت اینور اونور میبردیییی فدای تکونات فدای اون پاهات که میفهممشون ههههههه کوشولوهنننننننننننن الهی من به فدات ایشالا ٢٢ روز دیگه تقریبا مونده به اومدنت به این دنیا اومدنت به زندگی ما راستی امشب یه گربه با دو از کنار من و خاله منا رد شد دوتامون سکترو زدیمممم الان تکون نمیخوری ایشالا که چیزیت نباشه و لالا باشی نفسم وای چقدر خوب میشه زودی عید بیاد و تو بیای پیش من و بابا یعنی میشه؟؟؟؟؟؟ ایشالا به امید اون روز ایشالا سلامت دنیا بیای   دوست داریم بوسسسسسس &n...
8 اسفند 1390

ویانا و مامانش

      اینم پای مامان و دخملشششششششششش     اینم عکس ویانا و مامانشششش   البته ویانا تو شکم مامانش قایم شده بس که شیرین بوده مامانش قورتش دادههههههه هههه ...
8 اسفند 1390

ویانا و مامانش

      اینم پای مامان و دخملشششششششششش     اینم عکس ویانا و مامانشششش   البته ویانا تو شکم مامانش قایم شده بس که شیرین بوده مامانش قورتش دادههههههه هههه ...
8 اسفند 1390

عکسای جدید

سلام ویاناکوچولوی ما امروز اعصابم حسابی خورد شد هی عکس گذاشتم تو وبت اپ نشد   مجبورم زود برم سر اصل مطلب عکساتو بزارم بعد از شیطنتات بگممم این عکس کیک تولد باباست اینم تخت تو هست مامانی ...
7 اسفند 1390

ادامه ی همون سیسمونیه 1

                عسلم اینا هم چند تا بافتنی که من واست بافتم .هنوزم بافتم ولی نیمه کاره مونده اونارم کامل شد میزارم از اتاقتو بقیه وسایلتم بعد عکس میندازم و میزاروم   دوست دارم   ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچ ...
2 اسفند 1390